موضوعات آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
زندگی عشق مرگ قلب زماني است كه خالي از عشق باشد... اكنون زمان مرگ قلب من است؛ زيرا روح از كالبد تن خارج شده؛ زيرا هيچگونه مهري را حس نميكنم كه به بهانه اش قلبم بتپد. سال ها پيش لحظه شماري ميكردم تا زمان موعودش برسد تا قلب با دليل بتپد نه از روي اجبار، اما حالا....... امانم نميدهند شبنم هاي پر تلاطم، آنقدر اين اشك ها بي قراري كردند تا گونه هايم را نمناك كنند؛ كه حتي بغض اجازه ي حبس شدن هم پيدا نكرد. اين بار بر خلاف هميشه اشك هايم تا دروازه ي چشمانم مي آيند امّا اجازه ي خروج را پيدا نميكنند و بر روي قلبم مي چكند و آتشش را شعله ورتر ميكنند. محض اين شعله ها مادام بدنم گر گرفته است؛ نكند اين عشق سرابي باشد كه تازگيِ جانم را بگيرد. تنها يك اميد ديگر مانده است، آن هم : پرواز به سوي بي نهايت... مسابقه وبلاگ برتر ماه ![]() ![]() |